اشعار جواد زهتاب

  • متولد:

هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم / جواد زهتاب

شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم

چه اژدهای مهیبی ست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم

از آن طرف همه چشم و دهن دریده شدند
از این طرف هم با قومِ کور و کر طرفیم

دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامه ی شب های بی سحر طرفیم

برای زندگی ساده با هزار "اما"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم

بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با اره ی دوسر طرفیم

بگو بیاید و دستی به شانه ام بزند
پدر کجاست که با نسلِ بی پدر طرفیم

هنر میار و زبان آوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بی ذوقِ بی هنر طرفیم
 
845 0 3.88

شاعران کار و بارشان سکه است / جواد زهتاب

شاعران کار و بارشان سکه است
همه دار و ندارشان سکه است

معتبر نیستند در بازار
مایه ی اعتبارشان سکه است

معتقد گرچه بر دوازده اند
واحدِ هشت و چارشان سکه است

گاه آبستن اند شعری را
آه، اما ویارشان سکه است

پیش آنها «بهار»، نیم بهاست
هم خزان، هم بهارشان سکه است

دلبری «زرد»روی می خواهند
آب و رنگ نگارشان سکه است

مثل پرگار اگر چه می چرخند
خط نصف النهارشان سکه است

اگر افتاد، سکه ای رو کن
چون علاج فشارشان سکه است

با گدایان تفاوتی نکنند
شاعرانی که کارشان سکه است

خالق شعرهای یک شبه اند
چون خداوندگارشان سکه است

دستِ یاری به هیچ کس ندهند
در عمل دستیارشان سکه است

دلبرِ ماهرو چه می فهمند؟
ماهِ شب های تارشان سکه است

هی چپ و راست می روند سفر
هم یمین، هم یسارشان سکه است

می نگارند شعر با خط زر
قلم «زرنگار»شان سکه است

نور بارد به قبر یک یک شان
شمع روی مزارشان سکه است

بعد از این شعر، منتظر هستیم
علت انتظارمان سکه است!
 
1025 1